سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قــقــنــــــــــــــــــــــــو س

 

1- ققنوس یک اسطوره ایرانی نیست. افسانه این پرنده که نماد عمر دگربار و حیات جاودان است از مصر باستان برخاسته، به یونان و روم رفته، و هم سو با باورهای مسیحیت شاخ و برگ بیشتر یافته است. ققنوس در گستره شعر کهن فارسی هیچگاه جایی نداشته تا آن جا که طی هزار سال، به جز یک مورد، مضمون قرار نگرفته است. فقط عارف نامی عطار، در برابر این باور دیرینه که ققنوس حیات جاودان دارد، با صراحت آن را فانی دانسته و بر همه گیر بودن مرگ تاکید ورزیده است

2- چه بسیار مخلوقاتی که امروزه بر روی زمین راه می روند ولی در ابتدا به شکل دیگری بوده اند. فقط یک موجود هست که تا ابد همان طور باقی می ماند یعنی طی سال ها بی آن که عمری بر او بگذرد به همان شکل اولیه دگر بار متولد می شود و آن پرنده ای است که آشوری ها یا به تعبیر برخی منابع احتمالا سوری ها یا فنیقی ها آن را ققنوس می نامند. دانه و علف معمولی نمی خورد، ولی از عصاره میوه ها و از ادویه خوشبوی کمیاب می خورد. وقتی 500 ساله شد بر بالای نخل بلندی آشیان می سازد و با چنگالش از مرغوب ترین مواد، از پوست درخت گرفته تا دارچین و دیگر ادویه و صمغ برای خود بستر می سازد و بعد می میرد و روحش با دود و بخار معطر به دوردست می رود، و داستان چنین ادامه می یابد که سپس از سینه بدن بی جان او ققنوس کوچکی سر بر می کشد تا آن طور که می گویند 500 سال دیگر زندگی کند و در آن زمان که پس از سن و سالی شهامت لازم را پیدا کرد تخت و آشیانش را که مدفن پدرش هست بر فراز نخلی رفیع به حرکت در می آورد و سفر به شهر آفتاب را شروع می کند، همان جایی که در معبد آفتاب آشیان ققنوس خوش می درخشد

3- معجزه ققنوس را باید برهان روشنی بر معاد جسمانی انسان دانست، انسانی که از خاک به وجود آمده و به ذرات خاک تبدیل می شود و با صور اسرافیل دوباره از همین ذرات بر خواهد خاست.

 


نوشته شده در جمعه 90/11/28ساعت 12:0 عصر توسط قــقــنـــــــــــــــــــــو س نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت